تو که نیسی بی خواب میشم ... مثه الان
بی انگیزه میشم ... مثه الان
بهونه گیر میشم ... مثه الان
اصن چی شد که تو شدی دلیل بودنم؟
فقط یادمه در اولین نگاه نبود ...
چون هر روز با هر نگاه شعله ور تر میشم
ولی یادمه چهره ت به دلم نشست_________
بدجور
چقد شیرینی به مذاقم
اما بهونه هام مونده ... توام نیسی که رسیدگی کنی
...
میخوابم با اندیشه ات ... که هرگز نمیتوانی آن را از من بگیری
...
ایکاش به جای این ها از خوب بودنت می نوشتم
که بد بودنم را بیشتر به رخم می کشد
مهربان من