خدا خواست که یکدفعه یک نفر بشود تمام زندگی یک نفر
از آن یکدفعه چند وقت است که گذشته
مهم این است که می خواهم از عشق بگویم
که وجودم از او سرشار است
که در من جاری ست
و زلال است و به جز عشق هیچ چیز دیگر در او نیست
.
.
.
عشق خاصیت عجیبی دارد
حتی وقتی می رود, غصه ها و کینه ها و رنج ها و اشک ها و ذوق ها و لرزیدن ها و جنون ها را می برد و فقط خاطره ی "حب" را باقی می گذارد ...
و یک "آه" کوتاه
بگذریم.
مهم این است که می خواهم از تو بگویم
در روزگار دنیا هیچ کس نیست که این حرف ها برایش بی نشانی باشد
پس عزیزم از تو می گویم که چقدر دوستت دارم
لذت می برم که لحظه های پی در پی زل بزنم به آرام جانم و آرام شوم از بودنت
لذت می برم از اینکه در فراقت می میرم ... این درد حال آدم را جا می آورد
با تو انگار خوشبخت ترین موجودم
چه خوب است که هنوز نفس می کشم ... بخاطر تو