ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
نمی دانم این نماز بود که خواندم یا نه...
نه اذانی داشت و نه اقامه ای...
نه استغفراللهی و نه تسبیحاتی...
حالِ هیچکدام را نداشتم...
همین سه و چهار رکعت را هم مثل دارو سرکشیدم و سلام دادم،
... نه مثل شربت شیرین و خنک.
شاید حتی خاصیت دارویی هم نداشت ...
نه اینکه مثل همیشه حضور قلبش کمرنگ باشد و بیرنگ...
قلب بود ...
حاضر!
که اصلا دنیا برایش نفسی نگذاشته بود که برود پیِ او
منتها ...
امیدش به یغما رفته بود،
همین!
و همین!
......................................................
از مردم که بِبُری ...
از آدمها که پاسخ سلام نگیری ...
دیگر، خیالت راحت میشود،
راحت راحت.
که دیگر با هیچکدامشان کاری نداری ...
و تازه ...
با فراغ دل نگاهت آسمانی میشود،
همین فراغ دل یافتن خودش خیلی سخت است، ولی آسمانی شدن هم دارد ...
ولی ...
گاهی ...
نگاهت که آسمانی شد، باید منتظر باشی تا دست خدا بیاید و بگیری و پرواز کنی.....................
باز هم قدری دشواری و دنیای زیبایی
خب ...
منتظر می مانی ...
منتظر ...
انتظار خودش یک عالمه شیرین است ...
یک روز ...
ده روز ...
یک سال ...
ده سال ...
صد سالِ نوری منتظر می مانی،
صد سالِ نوری ...
با فراغ دل ...
با نگاهی آسمانی ...
منتظری دست خدا را پیدا کنی ... ببینی ...
"صبر" کردهای تا این "عُسْرْ" هایی که گفته اند به سر برسد و "یُسْرْ" هایش برسد ...
این میان هرچند سراب هم خیلی می رنجاندت،
اما امید،
مثل پروانه ای،
عاشقانه،
ایستاده
و نگران
نگهت می دارد.
......................................
هزار سال بعد،
سراب تاب نیاورد و رفت،
ولی ...
پروانه ی امید ...............
گوشه ای افتاده و
عاشقانه
دلش می خواهد نگهت دارد.
تو ...
با یک چشم ...
جان کندن پروانه را می بینی ...
و با چشمی دیگر ...
نگران آسمانی ...
و نگرانی...
منتظر دست خدایی ...
و صدایی بی جوهر ...
بی دغدغه ی غرور ...
درون اتاقک خیال، خود را به در و دیوار می کوبد:
یعنی ... در دستگاه الهی ... این هزار سال نوری تو ... چگونه محاسبه شده ... که خدا ... نه ده قدم ... که یک قدم هم سوی تو نیامد
؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
دوست خوب من خدا در همین نزدیکیست
او مواظب ما بندگانش میباشد و آنچه خیر وصلاح ماست برایمان رقم میزند. فقط اندکی صبر لازم است
می فرمود :
" انسان ها به رستگاری واقعی نخواهند رسید الا اینکه تعاملشان را با هر فردی به بهترین نحو برقرار کنند.ضعف ارتباطی با عرفان جور در نمی آید.تجلی اساسی عرفان اصلاح توست, بهبود و تعالی ارتباطات است.همچنان که حبیب الله با کودکان می نشست و می فرمود ک "نزدیک ترین شما به من کسی ست که با اهل خویش خوش رفتارتر باشد." و به هر میزان که متصل به دریای توحید باشید , آثار وجودی آن بیشتر است . "
جدا تامل برانگیزه !!!!!!!!
واقعا ما ادما چرا اینجوری هستیم؟