ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
یخ کردهام! اما نه از سوز زمستان!
اما نه از شبپرسههاى زیر باران
یخ کردهام – یخ کردنى در تب – تبى که
جسمم نه، دارد باورم مىسوزد از آن
یخ کردهام! اما تو اى دست نوازش
روح یخى را با چنین شولا مپوشان
گرمم نخواهىکرد و فرقى هم ندارد
یخبستهاى پوشیده باشد یا که عریان
یخ بستهام چون قطب، آرى اینچنین است
وقتى نمىتابى تو اى خورشیدِ پنهان
یخ کردهام! یخ کردهام! ها ... جان پنهان
مگذار فریادت کنم در کوهساران
محمدعلی بهمنی
خیلی قشنگ بود ... عالی
قشنگه
...