ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
اینجا هیچ خبری نیست
هوا خنک است و کمی آن طرفتر گنبدی ضامنم شده ... که جانم و آبرویم در امان باشد
من اما بیامان میتازم
یا نه ... اسب عصیان بر من میتازد ... و زیر لگدهایش له میکندم
همچنان سرگردان و گیج ... باز هم امید هرساله و دخیل پنجرهات آقاجان ...
منتظر تعبیر یک عالمه خواب قشنگ ...
منتظر او ... اویی که میشد تو باشد ولی حال نداشت و او ماند ... و جای مخاطب مفرد را خالی کرد ...
و من درگیر هستم از یک ؛تو؛ی غایب که بدجور غریبم کرده و مرا از متکلم بودن درآورده
به قولی جای خالیاش را با هیچ گزینهای نمیتوان پر کرد ...
من اما تو را مخاطب قرار میدهم ای :تو: ی گمشده! از غیبت دربیا و بیش از این من را غریب و ساکت نخواه